علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
تخم کیهانی تخم جهانی (به انگلیسی: world egg or cosmic egg)
یک موضوع اسطورهای میباشد که در افسانههای آفرینش بسیاری از فرهنگها وتمدنهای باستانی و مدرن یافت میشود. به طورکلی شکستن این تخم باعث به وجود آمدن جهان هستی شدهاست. نوشتههای مقدس سانسکریتی نخستین ایدههای «کیهان تخم مرغی شکل» از برخی از کتابهای مقدس سانسکریت برداشت شدهاست. واژه سانسکریت برهم آندا (Brahmanda) (برهم (Brahm) معنای کیهان یا گسترده شدن و آندا (anda) معنای تخم مرغ میدهداسطورههای چینی در اسطوره پانگو، که بدست راهبان تائویست صدها سال پس از لائوتسه گسترش داده شد، در آغاز جهان هستی به مانند یک تخم مرغ بود که در درورن آن خدایی به نام پانگو آفریده شد. و این تخم را دو نیمه کرد نیم از آن آسمان و نیم دیگر زمین را ساخت.
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:47 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
کینیچ آهائو نام خدای خورشید در اساطیر قوم مایا که رقیب اصلی دیگر خدای مایایی هوناهپو یا خدای ناهید بود. یوم کاکس یوم کاکس خدای مورد احترام میان جامعه کشاورز در تمدن مایاها بود.یوم کاکس خدای ذرت بود و وجود خدایی برای ذرت نشان از احترام این گیاه برای مایاها و جنبه الهی آن در آن جامعه دارد.نام یوم کاکس بصورت تحت الفظی در زبان مایای باستان معنای حاکم جنگل را میداده و یوم کاکس خدای گیاهان وحشی و حیوانات و حتی خدای شکار نیز تلقی میشده است جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:45 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
هوناهپو خدایی از اساطیر مایا و بصورت اخص خدای ناهید بود.این خدا در کتاب اساطیری پوپول ووه بنام دوقلوهای قهرمان مایا نیز مطرح شده است.در سنت مذهبی مایا خدایان زوج بودند و هرکدام برای خود قرینه ای نیز داشتند که همکار و همدمشان بود.نام جفت هوناهپو زبالانکه بود.رقیب هوناهپو کینیچ آهائو یا خدای خورشید بود که این دو خدا بر سر روز و شب با هم در کشمکش بوند.ناهید در آمریکای مرکزی بخوبی قابل رویت است و در زمان اولیه شب یا پیش از پگاه در گوشه آسمان آن منطقه ظاهر می شود.آمدن هرکدام از این دو یعنی خورشید و ناهید مستلزم فقدان دیگری است و این ریشه پیدایش این اسطوره است.در متون مایا هوناهپو در ابتدای شب با عشوه گری پهنه گیتی را از دست کینیچ آهائو خارج می نمود. جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
اساطیر مایا بخشی از اساطیر باستانی آمریکای مرکزی است که به قوم مایا اختصاص داشته است.این اساطیر غالبا با اسطورههای سایر اقوام سرخپوست آمریکای پیش از کلمب مشترک هستند.بیشتر متون اساطیری مایایی در متون دینی آنها بازتاب یافته اند. بسیاری از متون اساطیری مایاها در هجوم بیگانگان و نیز کاشفان اروپایی از میان رفت.اصلیترین منبع شناخت اساطیر مایا کتاب پوپول ووه است که در قرن شانزدهم میلادی بدست یک کاهن مایایی نگارش یافته است.همچنین آثار و نوشتههای اسقف دیگو دلاندا کشیش اسپانیایی که پدیده کتاب سوزی مایاها را سبب شده بود نیز در شناخت بهتر ویژگیهای اساطیری آنان مورد استفاده قرار گرفته است. در اساطیر مایایی زمین از بادهای دریایی و آسمانی ایجاد شده است.در این روز واکاه چان که درخت مقدس بود خود را از زمین به آسمان رساند و همه جا را بهم پیوند داد. هرم باستانی کوکولکان در چیچن ایتزای مکزیک کوکولکان یکی از خدایان اساطیری میان سرخپوستان آمریکای مرکزی بوده که در اعتقادات اقوام کیچه، مایا و آزتک جای داشتهاست. معنی کوکولکان مار بالدار میباشد.در آثار مکتوب بجای مانده از این اقوام مانند کتاب پوپول ووه اطلاعاتی درباره کوکولکان داده شدهاست.در چیچن ایتزا از شهرهای باشکوه مایاها یک هرم بسیار بزرگ بنام کوکولکان ساخته شدهبود که امروزه از جاذبههای گردشگری مکزیک میباشد.اثری هنری از مایاهای عصر پساکلاسیک که در آن تجسم ایده درخت مرکزی یا واکاه چان دیده میشود.بر روی شاخههای درختان پرندگانی دیده میشوند که باور بر این است که این پرندگان نماد ارواحی هستند که هنوز به زیبالبا منتقل نشدهاند.واکاه چان یا درخت مرکزی از اسطوره های قوم مایا است که درختی مافوق طبیعی بود که ریشه اش در خاک به زیبالبا یا همان دنیای مردگان می رسید و تنه اش در جهان زمینی قرار داشت و شاخه هایش نزد خدای آسمانی بود و بعبارتی همین درخت واسطه ارتباط انسان ها با خدایان و خدایان عوالم سه گانه با یکدیگر می شد.خون قربانیان و نذرها را نیز همین درخت میان خدایان قسمت می کرد.این ایده درخت مرکزی البته خاص مایاها نبوده و بگونهای در تمامی ادیان و باورهای مردم آمریکای مرکزی وجود داشتهاست. چهره یکی از خدایان دنیای مردگان یا زیبالبای مایا.زیبالبا در اسطوره های قوم مایا نام دنیای زیرزمین و دنیای مردگان است.برپایه جهانبینی مایاها دنیا در سه حوزه آسمانی و زمینی و زیر زمینی خلاصه می شد که هر کدام طبقات و هر طبقه خدایانی داشتند.زیبالبا مقر خدایان مرده مایا و همکارانشان بود.هرخدایی که در زیبالبا سکونت داشت قرینه ای هم برای خود در آسمان داشت که به نوعی دوقلوی او بشمار می آمد.پدیده مرگ خدایان در عقاید مایاها وجود داشته است. نماد هوناب کوهوناب کئو یا هوناب کو یکی از تجلیهای خدای برتر در دین مایایی است. خدای برتر و آفریدگار جهان در تفکر مایاها حالت تثلیثی داشت و بصورت کوکولکان یا هوناب کو و یا ایتزامنا جلوهگر میشد. نام هوناب کو در متون متاخر مانند کتاب چیلام بالام رفتهاست و این اعتقاد نیز وجود دارد که اینها پیشتر ایزدانی جداگانه بودهاند و همهگی زیر نظر ایتزامنا قرار داشتهاند اما تحت تاثیر مسیحیت، بویژه فرقه فرانسیسکن، با ایتزامنا یکی شده و نوعی تثلیث پدید آمدهاست. ریشه نامهوناب کو در زبان مایایی معنی خدای یکتا و خدای تنها را میدهد. نخستین باری که نام هوناب کو ذکر شدهاست در یک واژهنامه به نام موتول بوده که در آمریکای مرکزی و در سده شانزدهم نگاشته شدهاست. در آن واژهنامه در مدخل نام هوناب کئو چنین آمدهاست: "تنها خدای زنده و حقیقی و خدای برتر نزد مردم یوکاتان، او دیده و نمایان نمیشود چرا که غیرمادی است".گلیف و نشانهرمزی نام ایکسچل در کتاب باستانی مایایی که در درسدن آلمان نگهداری میشود.ایکس چل ایزدبانوی مورد احترام زنان در تمدن مایا بود.ایکس چل مسئول حمایت از زنان و شفا دادن بیماران و باروری و زایش فرزندان بشمار می رفت.معنی نام این ایزد دقیقا مشخص نیست اما در لهجه مایایی منطقه یوکاتان چل معنی رنگین کمان می دهد.همچنین گاهی ایکس چل را خدای ماه نیز دانسته اند.این ایزد جنگجو در برخی آثار ایزد نگهبان زمین نیز معرفی شده است
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:39 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
چالچیوتلیکوئه، از مستندات ریوز.ناحیهای که آزتک و مایای باستانی را تشکیل میداد، و در حال حاضر عموماً آمریکای میانی [یا آمریکای مرکزی] نامیده میشود، نواحی جنوبی و شرقی مکزیک، سرتاسر گواتمالا، بلایز و السالوادر، هندوراس غربی و جنوبی و سمت اقیانوس آرام، را در بر میگیرد. آمریکای مرزی تا شبه جزیره نیکویا در کاستاریکا را شامل میشد.مردمان امریکای میانی در عصر باستان، یک سلسله خصوصیات فرهنگی مشترک داشتند: تقویمهای ۲۶۰ و ۳۶۵ روزه که یک دورهٔ حدوداً ۵۲ ساله را ثبت میکرد، نوشتههای هیروگلیف مانند، کتابهای تاشونده و سالنهای توپ بازی با فضاهای دایره شکل در وسط، از جملهٔ این مشترکات بود. گرچه مردمان این ناحیه، فرهنگ و زبان متمایزی داشتند، اما طی هزاران سال زندگی در کتار یکدیگر و از رهگذر مهاجرت، داد و ستد، فتوحات و زیارت، تماسهای گستردهای با یکدیگر داشتند. از این رو شگفت نیست که اسطورههای آزتک، مایا و سایر اقوام آمریکای میانی ِدوران ِباستان، مضمونهای مشترک متعددی با یکدیگر دارند.] خصوصیاتاسطورههای آمریکای میانی، صرفا گزارشهایی مقدس از منشاء جهان نیستند، بلکه حاوی درسهایی عمیق دربارهٔ رفتار مناسب اند. از جمله خصلتهایی که به کرات به مثابه عامل ویرانی یا شکست ذکر شدهاند، تکبّر و آزمندی است.در اساطیر آزتک، آنکه سرانجام به خورشید تبدیل میشود، تکوسیس تکاتل مغرور و ثروتمند نیست، بلکه ناناواتسین فقیر و شجاع است. در پوپول ووه، قهرمانان دوقلو، پرندهٔ هیولایی به نام ووکوب کاکیش را، تنها به این دلیل میکشند که، بیش از حدّ مغرور و لافزن بودهاست.تکبر و حرص و آز، یکی از نقطه ضعفهای عمومی صاحب منصبان است و بخش اعظم روایتهای اسطورهای برجای مانده از آزتکها، حاوی الگوهایی برای سیر و سلوک پادشاهان است اما اسطورههای آزتک و مایا، به مسائل گسترده تر و عمیقتری، از قبیل معنای هستی انسان نیز میپردازند. به نوشته پوپول ووه، خدایان، نژاد کنونی بشر، یعنی مردمان ذرت را خلق میکنند، تا از طریق نیایش و قربانی دادن، خدایان را تغذیه کنند.] قربانی کردن انسانگزارشهای مربوط به قربانی خدایان در تئوتی واکان، و کشتن کویول شوکی و برادرانش، ضرورت تقدیم قربانی انسانی به منظور تداوم جهان را توضیح میدهند.گرچه از این سنت، هنوز هم به عنوان نکوهیده ترین جنبهٔ دین مردمان ِآمریکای میانی دوران باستان یاد میشود، امّا قربانی انسانی بر اصلی بنیادین استوار بود. این اصل، پذیرش مسئولیت و نقش فعال انسان در حفظ توازن کائنات است.
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
کواتلیکوئه، ایزدبانوی زمین در اساطیر آزتک. تمدن آزتکها، مجموعهای از خدایان اساطیری گوناگون در یک سیستم مذهبی چند خدایی ِرا در برمی گیرد که توسط آنان به رسمیت شناخته شدهاند، و مشتمل بر تعداد زیادی (بیش از یکصد مورد)، ایزد و ایزدبانو میباشند. افزون بر این، بر اساس باورهای دینی و عقاید آزتکها، اساطیر این قوم را میتوان دربرگیرندهٔ تعدادی از موجودات خارق العاده و فوق بشری نیز، تلقی کرد. معرفیآزتکها که به نامهای مختلفی چون: تنوچکا مکزیکا، کُلهوا مکزیکا و... نامیده شدهاند، قدرتمندترین سرخپوستان مکزیک در عصر تاریخی بودند. بنا به روایات اساطیری، این قوم بدنبال ایزد خویش، اویتسیلوپوچتلی، که کاهنی در جلوی آنان مجسمه او را حمل میکرد و با آنان صحبت میداشت، از آزتلان، که سرزمینی افسانهای به نظر میرسد، آمدهاند.به روایت اسطورهها، باید روزی توقف میکردند که چشمشان به عقابی میافتاد که روی درخت نوپال(کاکتوس انجیری)، که میوهٔ سرخ رنگش به سان قلب انسان است، نشسته و مشغول از هم دریدن و خوردن ماری باشد؛ این نشانهای برای آنها بود. آنان این منظره [یا این نشانه] را، در جایی که معبد اعظم خویش را برپا داشتند، در تنوچتیتلان [که بعدها تبدیل به پایتخت آزتک شد]، مشاهده کردند، [پس گفتند]:بگذارید در جایی که نوپال هست، زاویه کوچکی بسازیم تا ایزد ما، عاقبت به آرامش دست یابد.فرانسیسکو کلاویجرو که در سده هیجدهم در وراکروس متولد شده، نوشتهاست که آزتکها از جایی در منتهی الیه شمال رودخانه کلرادو آمدند، و مهاجرت آنها، به سبب آواز پرندهای بود، که بر فراز درختی نشسته و میخواند: «تی وی!»، این واژه، واژهای بود که به زبان آزتکی، مفهوم ِ«بیا برویم» داشت. پس آنان به راه افتادند و به دنبال مجسمه اویتسوپوچتلی، ایزد جنگ و خورشید رفتند.] خاستگاه و تاریخچهخاستگاه و چگونگی نشو و نمای دولت و تمدن آزتک، در دین آزتک [و اسطورههای آزتکی]، عمیقاً بازتاب یافتهاست. آزتکها برای مشروعیت بخشیدن به حاکمبت خود، باورها و شمایل نگاری مردمان پیشین را، کاملا به کار گرفتند؛ بعنوان مثال، محوطه تولا، یعنی پایتخت افسانهای تولتکها، اهمیتی ویژه یافت، و بعضی از خدایان اساطیری آزتک را، میتوان در تولا، و حتی پیشتر از آن، در تئوتی اوآکان، دنبال کرد.آزتکها، اعمال مذهبی معاصران خود را نیز در این باورها گنجانیدند؛ از جمله آداب و رسوم مردم پوئبلا، خلیج کوست، هواستک، و میشتکهای اوآهاکا. این پذیرش آگاهانهٔ آداب و رسوم بیگانگان، پیروزی آنها را تکمیل و تحکیم کرد و برایشان وحدت فرهنگی به ارمغان آورد جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:29 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
در مراجعت در بیت المقدس فرود آمد و راه مکه را پی گرفت. او در میان راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد و در حالیکه آنان شتری را گم کرده بودند و به دنیال آن میگشتند، از ظرف آبی که آنجا بود مقداری آب خورد و باقی آن را بر روی زمین ریخت. بنا به روایتی سرپوشی بروی آن گذاشت. تا پیش از طلوع خورشید در خانهٔ «امهانی» فرود آمد و برای نخستین بار راز خود را به نزد او بازگفت. در روز همان شب محمد در مجامع و محافل قریش پرده از راز خود برداشت. داستان معراج که در میان قریش امری محال بود در تمام مراکز دهن به دهن گشت و موجبات نگرانی سران قریش را پیش آورد. قریش نیز چون همیشه به تکذیب او پرداخت و در تایید این ادعا گفتند: «کسانی در مکه هستند که بیت المقدس را دیدهاند، اگر راست میگویی ویژگیهای ساختمان بیت المقدس را تشریح کن.» بر پایهٔ روایات محمد نیز به تشریح خصوصیات ساختمان بیتالمقدس پرداخت و حتی حوادثی را که در میان مکه و بیت المقدس بر او گذشته بود بازگو کرد و گفت: «در میان راه به کاروان فلان قبیله برخورد نمودم و شتری از آنها گم شده بود و در میان اثاثیهٔ آنها ظرفی پر از آب بود و من از آن نوشیدم و سپس آن را پوشانیدم و در نقطهای به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود.» قریش پرسیدند: از کاروان قریش خبر ده. محمد گفت آنها را در «تنعیم» (ابتدای حرم است) دیدم و شتر خاکستری رنگی در پیشاپیش آنها حرکت میکرد، و کجاوهای روی آن گذارده بودند و کاکنون وارد شهر مکه میشوند. قریش که از صدق خبر او نگران و سخت عصبانی شده بودند، گفتند اکنون صدق و کذب گفتار تو بر ما روشن میشود. چیزی نگذشت که طلائع کاروان وارد شهر شد و «ابوسفیان» و مسافران جزئیات گزارشهای محمد را تصدیق کردند. جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
صعود به آسمان سوم در آسمان سوم مرد بسیار زیبایی را می بیند که جبرئیل او را یوسف معرفی میکند.و با یکدیگر سلام کرده و برای یکدیگر استغفار میکنند و یوسف مثل همه انبیاء دیگر میگوید: «مرحبا به پیغمبر صالح و برادر صالح و مبعوث در زمان صالح.» آسمان چهارم در آسمان چهارم ادریس که خدا او را به مقام رفیع مرتبت داده می بیند و با او مثل دیگران تهنیت میگوید. آسمان پنجم در آسمان پنجم محمد مردی سالخورده و بزرگ چشم می بیند که هرگز پیر مردی به آن عظمت ندیده است، و نزد او جمع کثیری از امتش بودند که از کثرت ایشان تعجب میکند و جبرئیل او را، پیغمبری که امتش دوستش میداشتند، هارون پسر عمران، معرفی میکند. آسمان ششم در آسما ن ششم، مردی بلند بالا و گندمگون می بیند که موی بدنش زیاد بود، شنیدکه میگوید: «بنى اسرائیل گمان کردند که من محترمترین فرزندان آدم نزد پروردگار هستم و حال آنکه این مرد گرامىتر از من است» و جبرئیل او را موسى بن عمران معرفی میکند و بار دیگر با وی مثل دیگران تهنیت میگوید. آسمان هفتم در آسمان هفتم، مردی که سر و ریشش جو گندمی، و بر کرسی نشسته بود می بیند و از جبرئیل می پرسد این کیست که تا آسمان هفتم بالا آمده و کنار بیت المعمور در جوار پروردگار عالم مقام گرفته؟ و او جواب میدهد، ای محمد این پدر تو ابراهیم است در اینجا محل تو و منزل پرهیزکاران از امت تو است. و سپس آیه ۶۸ آل عمران را تلاوت میکند. و ابراهیم محمد و امتش را به خیر بشارت میدهد. و سپس بهشت را به محمد نشان میدهند. بعد جبرئیل می ایستد و محمد پس از گذر از تاریکی و روشنایی در پرده ای با خدا قرار می گیرد.
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:23 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
صعود به آسمان دنیا (آسمان اول) سپس محمد با جبرئیل بالا میروند تا به آسمان دنیا صعود میکنند، در آنجا فرشتهای به نام اسماعیل که مسئول دفع شیاطین با شهاب است را ملاقات میکنند. و پس از معارفه محمد به وی توسط جبرئیل اجازه صعود توسط فرشته صادر میشود و فرشته در را باز میکند، محمد به او سلام میکند او نیز به محمد سلام میکرد و برای یکدیگر استغفار میکنند. سوارشدن بر بُراق آسمان دوم محمد سوار بر براق به همراه جبرئیل در شب معراج جهنم را میبیند که در صحنی از آن شیطانی سرخ، نگاهبان زنانی است که به دروغ، فرزندان حرامزادهشان را به شوهرانشان منتسب نمودهاند و برای عذاب دیدن با قلابهایی از سینه آویزان شده و در میان شعلههای آتش میسوزند. (نگاره ایرانی متعلق به قرن ۱۵ میلادی) محمد پس از ورود به آسمان دوم همه فرشتگان را خوش و خندان مییابد، جز یک فرشته بسیار بزرگ را که دائم غضبناک بود. که جبرئیل وی را خازن و مالک جهنم معرفی میکند. محمد درخواست میکند که آتش دوزخ را به وی نشان دهند. که او پرده از آتش بر میگیرد و زبانهای از آتش به آسمان میرود که محمد گمان میکند او را در بر خواهد گرفت، و سپس پرده را بر می گرداند. سپس مردی گندمگون و فربه می بیند و متوجه میشود وی آدم ابوالبشر است، وسپس به آدم سلام میکند و آدم هم به وی سلام میکند و برای یکدیگر استغفار میکنند و آدم او را تهنیت گفته به پیش میروند. سپس ملک موت، عزرائیل را می بینند و عزرائیل؛ محمد را مژده میدهد که تمامی خیرات را میبینم که در امت تو جمع شده. سپس فرشتگانی را می بیند که هر یک دعایی میکنند از جمله فرشتهای که دعا میکند:«بار الها اى خدایى که میان آتش و آب را سازگارى دادى میان دلهاى بندگان با ایمانت الفت قرار ده» یا دیگری که دعا میکند: «پروردگارا به هر کسى که انفاق مىکند خلف و جایگزینى عطا کن و به هر کسى که از انفاق دریغ مىورزد تلف و کمبودى ده.» سپس برخی از اهل جهنم شامل حرام خواران و سخنچینان و مسخرهکنندگانند، آنان که نماز را سبک بشمارند و کسانى که اموال یتیمان را به ظلم مىخورند، ربا خواران و آل فرعون و زنان بدکاره برخورد میکنند و سپس فرشتگانی با اندامهای عجیب و غیر متعارف که همه تسبیح خدا میکنند می بینند. سپس به آسمان دوم صعود میکنند و عیسی و یحیی را که جبرئیل آنها را دو پسر خالههای وی معرفی میکند ملاقات کرده با یکدیگر سلام کرده و برای یکدیگر استغفار میکنند.
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 9:21 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
جبرئیل به محمد پیامبر در شب معراج جهنم را نشان میدهد که در آن شیطانی سبز رنگ نگاهبان زنانی است که در نتیجه دروغ گفتن به شوهرانشان و خارج شدن از خانه بدون اجازه آنان، با قلابهایی از زبان آویزان شده و در میان شعلههای آتش میسوزند و بدینسان عذاب میبینند. (نگاره ایرانی متعلق به قرن ۱۵ میلادی)
معراج (سفر شبانه) محمد به آسمانها، سوار بر مرکب بُراق، در صفحهای از یک نسخهٔ بوستان سعدی متعلق به سال ۱۵۱۴ میلادی (نقاش: نامعلوم، خوشنویس: سلطان محمد نورالله). جبرئیل و میکائیل و اسرافیل به منظور سفر محمد به آسمان مرکبی موسوم به براق را برای او آوردند، یکی مهار آن را گرفت و دیگری رکابش را و سومی جامه محمد را در هنگام سوار شدن مرتب کرد، در این موقع براق بنای چموشی گذاشت که جبرئیل او را لطمهای زد و گفت: آرام باش اى براق، قبل از این پیامبر، هیچ پیامبرى سوار تو نشده، و بعد از این هم کسى همانند او، سوارت نخواهد شد. و سپس با براق معراج آغاز شد. منادی از چپ و راست و ندای زنی با دستان برهنه سپس منادی از چپ و منادی از راست و زنی با دست و ساعد برهنه محمد را به خود می خوانند ولی وی به هیچ یک توجه نمیکند. توقف و نماز در طور سینا، بیتالحم و سپس بیتالمقدس سپس محمد در طور سینا محل سخن گفتن خدا با موسی و بیت الحم محل تولد عیسی توقف کرده و نماز می خواند، و سپس به بیت المقدس میرود. در آنجا به ابراهیم خلیل و موسی و عیسی در میان عدهای زیاد از انبیاء برخورد میکند که همگی مهیای نماز بودند و جبرئیل بازوی محمد را گرفته و جلو برده و بر آنان امامت کرده نماز می گزارند. پیشنهاد آب و شراب و شیر به وی و تأویل آنها جبرئیل پیش محمد رفته، و سه ظرفِ آب، شراب و شیر به وی تعارف میکند و محمد شیر را انتخاب میکند. جبرئیل میگوید هدایت شدی و امتت نیز هدایت شد، و محمد می شنود که کسی میگفت اگر آب را انتخاب میکرد، غرق میشد و امتش نیز غرق میشد و اگر شراب را انتخاب میکرد، هم خودش و هم امتش گمراه میشدند. سپس جبرئیل میگوید اگر به منادی سمت راست پاسخ میدادی، امتت بعد از خودت به یهودیگری میگرائیدند و اگربه منادی سمت چپ پاسخ میدادی امتت پس از خودت مسیحی میشدند و اگر به زن با دستان برهنه که نشانه دنیا بود پاسخ میگفتی، امتت دنیا را بر آخرت ترجیح میدادند.
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |