علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:22 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
خانواده درمانی در این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها ، کل خانواده را دربرمیگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مور توجه قرار میگیرد و تلاش میشود علل بروز و عوامل تشدید کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی میتوان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنشزا را مرتفع ساخت. تاریخچه خانواده درمانی تخصص و حرفه خانواده درمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهههای 1940 ، 1950 و 1960 برمیگردد. در سال 1938 شورای ملی روابط خانوادگی شروع بکار کرد. در سال 1948 اولین اثر درباره زناشوئی درمانی توسط « بلامتیل من » منتشر شد و مطالعه خانوادههای اسکیزوفرنیک توسط « لایمن » صورت گرفت. انواع نظریههای خانواده درمانی رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی عبارتند از: خانواده درمانی روان تحلیلی ، خانواده درمانی تجربیاتی ، خانواده درمانی شناختی رفتاری ، خانواده درمانی ساختی ، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز بر راه حل. خانواده درمانی مبتنی بر روان تحلیلی صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در اینشیوه فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته میشوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آوردهاند، کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر نقاط قوت. خانواده درمانی تجربیاتی نظریه پردازان عمده آن ویرجینیا سیتر ، کارل ویته کر ، فرد دوهل و ... هستند که معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری ، فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه میگیرد.در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش میکند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ، صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسکهای خانواده ، هنردرمانی خانواده ، بازی نقش ، بازسازی خانواده و ... استفاده میشود. خانواده درمانیهای رفتاری و شناختی _ رفتاری نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ، بندورا و ... هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب را میتوان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد.درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی میکند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد پتهای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابلهای منطقی ، سرمشق دهی و ... استفاده میشود. خانواده درمانی ساختی سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و ... نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومهها و مرزها میدانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و ... . خانواده درمانیهای استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و ... استفاده میشود.از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و دیویس را میتوان نام برد. خانوادههای نیازمند خانواده درمانی خانوادههایی که از فرایند خانواده درمانی بهره میبرند، عبارتند از: خانوادههای دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانوادههای دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است ، خانوادههای طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ، خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و ... . خانوادههای دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان ، ناراحتیهای روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات سطحیتر به متخصصان مشاوره و روان شناسی مراجعه میکنند و در طول مشاورههای فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل میگیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند درمان تداوم مییابد. چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:20 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
تکنیکهای رفتار درمانی تکنیکهایی که روان درمانگر در فرایند رفتار درمانی از آنها استفاده میکند، عمدتا بر اصول و قوانین نظریات شرطی فعال و کلاسیک و یادگیریهای اجتماعی مبتنی هستند و در مواردی ممکن است از اصول نظریات یادگیری دیگر نیز استفاده شود. اهم تکنیکهای رفتار درمانی به قرار زیر است: 1. شرطی کردن : در این تکنیک رفتار درمانگر به تقویت رفتارهای مطلوب میپردازد. 2. خاموش کردن یا حذف رفتار : عبارت است از تضعیف تدریجی و یا حذف یک رفتار که از راه عدم تقویت آن صورت میگیرد. 3. آموزش شیوه متوقف کردن فکر : در این تکنیک به مراجع آموزش داده میشود، با استفاده از یک محرک قوی ، مثل داد زدن « متوقف کن » ، افکار اضطراب زا و مزاحم خود را متوقف کند. 4. آموزش اظهار وجود : آموزش اظهار وجود تکنیکی است که برای رفع اضطرابهای حادث از روابط اجتماعی متقابل افراد بکار برده میشود. مثلا اضطراب ناشی از عدم توانایی فرد در ارائه عقایدش به دوستانش و یا دیگران ، با این تکنیک به خوبی از بین میرود. 5. انزجار درمانی : این تکنیک همراه کردن یک محرک نامطبوع است، با رفتارهای ناسازگار و غیرعادی. در این تکنیک از محرکهای تنبیه کننده مثل داروها ، شوک الکتریکی ، تصاویر منزجر کننده و ... برای رفتارهایی مثل ترک عادت استفاده میشود. 6. حساسیت زدایی منظم : این تکنیک که بسیار پرکاربرد است، روش ایجاد آرامش عمیق عضلانی به فرد آموزش داده میشود سلسله مراتبی از محرکات اضطرابزا از ضعیف تا شدید به فرد ارائه میشود و بعد از رفع اضطراب بعد از هر محرک و ایجاد آرامش ، محرکات بعدی ارائه میشوند. 7. شکل دادن رفتار : در شکل دادن رفتار مشاور در صدد است تا رفتار مطلوبی را در مراجع ایجاد کند. برای این کار مشاور به تقویت رفتارهایی میپردازد که فقط شبیه رفتار مطلوب و مورد نظر است، اما در حال حاضر از خصائص رفتاری او نیستند. همین طور پاسخهایی که شباهت بیشتری با پاسخهای مطلوب دارند، تدریجا تقویت میشوند و پاسخهایی که کمتر شبیه هستند، بدون تقویت باقی میمانند. این رویه آنقدر ادامه مییابد، تا رفتار مورد نظر و دلخواه در فرد مراجع شکل بگیرد. 8. الگوسازی : در این تکنیک رفتار درمانگر ، مراجع را با یک الگوی رفتاری مناسب مواجه میکند تا مراجع ، اعمال و رفتار الگوی مورد نظر را از راه تقلید بیاموزد. در این فرایند تقویت اعمال تقلید شده و تمرین و تکرار آنها به یادگیری خصیصههای رفتاری مورد نظر منجر میشود. 9. ایفای نقش : در این تکنیک رفتار درمانگر ، مراجع را به ایفای نقش معینی ترغیب میکند تا نوعی بصیرت نسبت به رفتار خود کسب کند و سعی کند رفتار آن نقش را به خود بگیرد. چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:19 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
نظریات روان درمانی ضرورت نیاز به نظریات روان درمانی هر روان درمانگری در کار خود خواه ناخواه از نظریه خاصی پیروی میکند، بطوری که گفته میشود استفاده از نظریههای علمی در روان درمانی بکار درمان و فرآیند تغییر رفتار و بهبود مشکلات سرعت میبخشد و از هدر رفتن نیروها جلوگیری میکند. هر مشاور و روان درمانگری باید سرانجام به نقطه نظری متوسل شود. کسب چنین نقطه نظری ممکن است سالها به طول بیانجامد و مستلزم زحمات فراوان باشد. روان درمانگر علاوه بر دانستن نظریات موجود درباره ساخت شخصیت و تغییر رفتار ، باید پیش فرضهای خودش را درباره ماهیت انسان و فرآیند علم یافتن بداند و نیز به ارزشها و دیدگاههای خودش درباره زندگی خوب و الگوی شخصی که نقشش را کامل ایفا میکند، آگاه باشد. وی از طریق این آگاهیها نظام واحدی برای خود بوجود میآورد که در موقعیت خاص او بکارگیری آن برایش راحتتر و موثرتر است. بطور کلی پایه و اساس کاربرد علمی روان درمانی و مشاوره همان نظریهای است که بر اساس تجارب مشاورهای و مطالعات تجربی تدوین شده است. بر این اساس روان درمانگری موفقتر و کارآمدتر است که هم از نظریات علمی معتبر آگاهی دارد و هم در بکار بستن آنها تجربه کسب کرده است. انواع نظریات روان درمانی نظریات متعددی در روان درمانی ارائه گردیده است که بین آنها تفاوتهایی از لحاظ این که چه اعتقادی نسبت به شخصیت ، ماهیت انسان و مفهوم اضطراب و بیماری روانی دارند، دیده میشود و بر اساس این مفاهیم بنیادی در فرآیند روان درمانی ، شیوهها ، اصول و تکنیکهای مختلفی نیز ارائه میکنند. مهمترین نظریات روان درمانی به قرار زیر است: روانکاوی این نظریه درمانی مبتنی بر دیدگاه « فروید » میباشد. منظور از آن شناخت سطح روانی نیست، بلکه هدف آن است که انگیزههای درونی و عمقی رفتار و اختلالات روانی را شناسایی کنیم و پس از تجزیه و تحلیل ، مراجع را در غلبه بر آنها یاری دهیم. از طرفی روانکاوی سعی بر این است که امیال واپس زده شده را ردیابی کرده، نوع کشمکشها را مشخص کرد و سپس به بیمار یاری داد تا بر آنها غلبه کند. نظریه روان شناسی فردی آدلر چون در نظر « آدلر » فرد روان نژند و مضطرب ، فردی مایوس است و خود را حقیر میبیند، از هدفهای عمده درمان آن است که یاس را در فرد از بین ببریم، به او توان و شهامت خطر کردن و عمل را برای نیل به هدفهایش بدهیم و به او کمک کنیم تا فردی بشاش و جذاب شود. فرآیند درمان در روان شناسی فردی آدلر عبارت است از ایجاد رابطه حسنه و حفظ آن در طول درمان ، برملا کردن هدفهای بیمار و شیوه زندگی او و چگونگی تاثیر هدفها بر شیوه زندگی ، ایجاد بصیرت از طریق تعبیر و تفسیرهای ضروری و بالاخره بازآموزی و دادن جهت گیری مجدد به مراجع. نظریه درمان عقلانی _ عاطفی الیس درمان عقلانی _ عاطفی « آلبرت الیس » ، یک شیوه جامع درمان است که مشکل فرد را از سه دیدگاه شناختی ، عاطفی و رفتاری مورد امعان نظر و حمله قرار میدهد و سعی میکند که با ایجاد شناخت مطلوبی در فرد ، اثرات مثبت و منطقی عاطفی و رفتاری در او ایجاد شود. پس از خاتمه درمان انتظار میرود که فرد عقاید غیر منطقی و غیر عقلانی خود را رها کند و به سوی تفکر منطقی و عقلانی روی آورد. نظریه درمان مراجع _ محوری راجرز روان درمانی در این نظریه ، رها کردن استعدادهایی است که از قبل در فردی که بالقوه مستعد و تواناست، وجود دارد. مهمترین هدف فرآیند درمان ، افزایش خودآگاهی و نیل به خود شناسی است. بطوری که فرد با خصوصیات خود به منزله یک انسان یگانه و منحصر به فرد بیشتر آشنا شود. برای رسیدن به این هدف باید شرایط ارزشی کاهش یابد و تئجه و احترام غیر شرطی فرد به خودش افزایش یابد. گشتالت درمانی پرلز این نظریه شیوهای از درمان است که بر افکار و احساساتی که فرد در زمان و مکان بلاخص (اینجا و اکنون) تجربه میکند، تمرکز دارد. اضطراب انسان در نظر « پرلز » زاده شکاف میان حال و آینده است و انسان بدان دلیل مضطرب میشود که وضعیت موجود را رها میکند و درباره آینده و نقشهای احتمالیاش به تفکر میپردازد. از این رو هدف درمان آن است که شکافها و خلا موجود در زندگی فرد که همان امور ناتمام و گریز از حال است، شناخته شوند و به فرد کمک شود تا از راه تماس ، آگاهی و تجربه این شکاف را پر کند و به ایجاد تعامل ، وحدت و تحقق نفس نایل آید. نظریه درمان مبتنی بر تحلیل ارتباط محاورهای برن شیوه « برن » در درمان روشی عقلانی است که فرد را در تجزیه و تحلیل و درک رفتار خویش و همچنین در کسب آگاهی و قبول مسئولیت با توجه به آنچه که در زمان حال اتفاق میافتد، یاری میدهد. هدف این نظام درمانی آن است که حالت من بالغ را از خواستها و تاثیرات نامطلوب و مخرب حالات من کودکی و من والدینی آزاد کند و بدان وسیله تغییرات رفتاری مطلوب را در فرد بوجود آورد. نظریه واقعیت درمانی گلاسر واقعیت درمانی شیوهای است مبتنی بر عقل سلیم و درگیری عاطفی. اساس این نظریه بر چگونگی هویت و تشکیل و تغییر آن قرار دارد و هدف اصلی روان درمانی مبتنی بر آن نیز همانا تغییر هویتناموفق و ایجاد رفتار مسئولانه در فرد است. چرا که انسان به این دلیل با اضطراب و ناراحتی مواجه میشود که رفتار غیر مسئولانهای دارد. نظریه رفتار درمانی این شیوه درمانی از تکنیکها و اصول مربوط به نظریه رفتارگرایی و یادگیری برای کاهش یا تغییر رفتارهای نامطلوب استفاده میکند. این تکنیکها بسیار متنوع هستند که مهمترین آنها حساسیت زدایی منظم ، آموزش شیوه ابراز وجود ، متوقف کردن فکر ، انزجار درمانی و ... است. چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:16 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
اختلالات عاطفی و نارسایی تکلمی گاهی اوقات تاخیر زبان و یا نارسایی تکلمی در کودکان منشا عاطفی و هیجانی دارد. این نوع اختلال معمولا به دلیل هیجانات شدید و ضربهها و یا شوکهای عاطفی در این کودکان عارض میگردد. این قبیل اختلال تکلمی را گاهی نیز لالی عاطفی یا سکوت مرضی میگویند. احتمال وقوع اینگونه نارسایی در میان کودکانی که در محیط پر تشنج و یا مناطق جنگی قرار دارند و در معرض انفجارات پیدرپی هستند، بیشتر است. اختلالات تکلمی و ضایعات مغزی و عصبی (آفازی) گاهی بر اثر ضایعات مغزی و صدمات وارده بر سلسله اعصاب مرکزی ، کودک فاقد توانایی سخن گفتن میشود. این قبیل کودکان همواره دارای مشکلاتی در زمینه خواندن ، هجی کردن ، حساب کردن ، اشاره و صحبت کردن میباشند. ممکن است کودک دچار گیجی و بیقراری هیجانی شده و قادر بخاطر آوردن کلمات معمولی نباشد و یا به غیر از راهنماییهای بسیار ساده هیچ مطلب دیگری را متوجه نشود. از ویژگیهای بارز این قبیل کودکان حالت دمدمی بودن آنها است. از لحظهای به لحظه دیگر و یا روزی به روز دیگر تغییر میکنند. از آنجایی که اختلال تکلمی فقط یکی از نتایج احتمالی ضایعات مغزی است، در واقع اگر بخواهیم نمونههای کاملا صحیحی از اختلال گویایی را که منشا آن ضایعات مغزی است (آفازی) در بچگی تشخیص داده و ارائه دهیم تقریبا غیر ممکن خواهد بود. اختلالات دستگاه صوتی و نارساییهای تکلمی در بعضی موارد اختلالات دستگاه صوتی موجب نارساییهای تکلمی میشود. تقریبا یک نفر از هر هزار کودکی که متولد میشوند به نحوی دچار نقیصهای در سقف دهان و یا در لب بالایی میباشند. کودکان مبتلا به چنین اختلالاتی معمولا از تلفظ کامل کلمات عاجز بوده و غالبا حروف را به جای یکدیگر بکار میبرند. آنها معمولا در اصطلاح تو دماغی و با خرخر صحبت میکنند. اختلالات شنوایی و نارساییهای تکلمی نارساییهای تکلمی که منشا آنها اختلالات شنوایی است، معمولا متاثر از حداقل سه ویژگی خاص از اختلالات شنوایی است. این ویژگیها عبارتند از سن وقوع نقص شنوایی ، میزان و نوع اختلالات شنوایی. چنانچه وقوع اختلالات شنوایی به میزان ضعیف قبل از سن به سخن آمدن کودک باشد، ممکن است موجب تاخیر در صحبت کردن کودک گردد. چنانچه وقوع اختلال شنوایی به میزان ضعیف بعد از رشد طبیعی کودک در صحبت کردن باشد ممکن است چندان تاثیری در صحبت کردن کودک نداشته باشد.
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
عقب ماندگی ذهنی و تاخیر در مهارتهای زبانی بعضی از کودکان در زمانی که انتظار میرود، بطور طبیعی قادر به گفتن کلمات و یا ساختن جملات و سخن گفتن نیستند. به احتمالی دچار عقب ماندگی هوشی میباشند. برای آنکه کودک قادر به تکلم باشد باید از میزان لازم بهره هوشی برخوردار باشد. کودکانی که دچار عقب ماندگی شدید ذهنی هستند معمولا فقط برای بیان خواستههای خود از گریه ، فریاد و صداهای نامفهوم استفاده میکنند. چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:13 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
· ادراک فرایند آگاه شدن از اشیا ویژگیها و رابطهها از طریق اندامهای حسی تعریف کرده اند. در واقع ادراک یعنی تفسیر شدن اطلاعات حسی برای معنی بخشیدن به آنها.فرآیند تفسیر دادههای حسی چگونه است؟ ایشان چگونه رنگها شکلها ، فاصلهها و حرکتها را از هم تشخیص میدهد؟ چگونه یک داده حسی در دو موقعیت متفاوت تفسیرهای متفاوتی پیدا میکند؟ چگونه یک داده حسی در دو موقعیت متفاوت تفسیرهای متفاوتی پیدا میکند؟اطلاعاتی که توسط سیستمهای حسی به مغز ارسال میشوند جدا جدا و متفاوت از هم هستند ولی آنها در فرآیند پردازش ادراکی (perception) در مغز یکپارچه شده و با تجربههای گذشته مورد مقایسه قرار میگیرند و بدین ترتیب یک احساس خاص معنی و مفهوم پیدا میکند (دریافت ادراکی) و سپس این ادراکها برای شناخت جهان بکار میروند. در بررسی ادراک همواره دو مسئله کلی مطرح بوده است. یک دستگاه ادراکی پس از دریافت احساسها باید معین کند که در آن چیست؟" و "در کجا قرار دارد؟" جواب به این سوالها در محدوده دو موضوع "بازشناسی" (Recognition") و "مکان یابی" (Localization) قرار میگیرد و نظام ادراکی باید به انها جواب دهد. ارتباط احساس با ادراک این موضوع که در فرآیند ادراک احساسها تفسیر میشوند ممکن است به این شکل مورد تفسیر قرار گیرد که آنها جدا و چیزی متفاوت از هم هستند ولی باید گفت که انها از هم جدا نیستند و به نظر میرسد که این دو تجربه بخشهایی از یک طیف (پیوستار) میباشند. از طرف دیگر آنها چیزهایی متفاوت از هم نیز هستند. اگر چه در ادراک همیشه محتوی حسی وجود دارد با این حال آنچه ادراک میشود متاثر از آمایه و تجربههای پیشین است؛ به نحوی که ادراک را باید چیزی فراتر از ثبت محرکهای موثر بر سیستم حسی به شمار آورد. به بیان دیگر احساس و ادراک از این جهت که هر دو با محرکهای حسی (اطلاعات حسی) سروکار دارند؛ با یکدیگر ارتباط دارند و از آن جهت روشهای متفاوتی را بکار میبرند از هم متفاوت میشوند.
فرایندهای ادراکی = بازشناسی= مکان یابی = ثبات ادراکی=بازشناسی یکی از عمدهترین فرآیندهای ادراکی "بازشناسی" است. بازشناسی یعنی "منتسب شدن یک محرک (احساس) به یک مقوله" اینکه شنیدن صدای زنگی را در یک موقعیت به صدای زنگ تلفن منتسب میکنیم و یا دیدن چراغ قرمزی را به چراغ قرمز تابلو راهنمایی و رانندگی منتسب میکنیم و نه چراغ قرمز ماشین آتش نشانی یک فرآیند بازشناسی است. در فرآیند بازشناسی ویژگیهای زیادی را از شی یا محرک در نظر میگیریم. این ویژگیها عبارتند از "شکل ، اندازه ، رنگ ، بافت و وضعیت قرار گرفتن" با این حال ویژگی "شکل" نقش اصلی را در بازشناسی ایفا میکند.فرآیند بازشناسی فقط به شناخت اشیا و محرک از هم منجر نمیشود بلکه پس از انتساب بسیاری از ویژگیهای بیان نشده و پنهان مانده را نیز استنباط میشود. این چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی؛ پس باید متوقف شویم یا این یک پیراهن است پس باید از پارچه درست شده باشد و نه فلز یا هر چیز دیگر.
مکان یابی دیگر فرآیند ادراکی "مکان یابی" است. به کمک فرایند مکان یابی دستگاه ادراکی میتواند جایگاه اشیا و محرکها را در جهانی سه بعدی تشخیص دهد. به کمک مکان یابی است که ادراک میکنیم که چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی در چهارراه اول قرار ندارد بلکه آن در چهارراه بعدی قرار دارد؛ پس لازم نیست توقف کنیم. در مکان یابی با سه موضوع اساسی یعنی "جداسازی اشیا ، ادراک فاصله و ادراک حرکت" سروکار داریم. از طریق جداسازی شکل و زمینه از هم جدا میشوند و از طریق ادراک فاصله عمق و فاصله اشیا را ادراک میکنیم و از طریق ادراک حرکت ثبات یا متحرک بودن و سست حرکت اشیا و محرکها را میشناسیم.
ثبات ادراکی یکی از فرآیندهای ادراکی که تکمیل کننده فرایندهای بازشناسی و مکان یابی است "ثبات ادراک" (Perceptionconstancy) میباشد؛ ثبات ادراک عبارت است "از ثابت نگهداشتن ظاهر اشیا به رغم متغیر بودن آنها" ثبات ادراکی کمک میکند که رنگها شکلها ، مکانها ، اندازهها و هر چیز دیگر به همان صورتی که در جهان هستند بازنمایی و ادراک شوند. با این وجود ثبات ادراکی همراه با خطایی نیز است. خطاهایی که میتوان آن را "خطاهای ادراکی" نام نهاد.
ارتباط با ادراک فرآیندهای ادراکی مستلزم توجه است و توجه مستلزم انتخاب کردن. برای مثال برای بازشناسی یک شی قبل از هر چیز باید توجه بر آن متمرکز شود، اما بیشتر اوقات انسان با سیل عظیمی از محرکها (که توسط اندام حسی دریافت و ارسال میشوند) روبرو است که امکان توجه به همه آنها برای بازشناسی وجود ندارد؛ بنابراین باید انتخاب کنیم. بطور کلی ، افراد محرکی برای ادراک کردن انتخاب میکنند که با موقعیت و وضعیتی که در آن قرار دارند متناسب باشد. برای مثال موقع خواندن یک مقاله بیشترین توجه به جملات آن مقاله معطوف است و نه صدای ماشینی که از خیابان در حال عبور است (بعضی مواقع اصلا وجود محرکی دیگر در اطرافمان را متوجه نمی شویم) این فرآیند که به ادراک کمک میکند "توجه انتخابی" (Selective Attention) نام دارد.
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
حافظه کوتاه مدت (S.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه میدارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده میشود.ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمزگردانی میشوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.بازیابی در این حافظه کم و بیش عاری از خطاست، بطوری که اگر مطلبی در حافظه باشد، حتما قابل دسترسی است. یک آزمایش ساده برای تعیین فراخنای حافظه از دوست خود بخواهید فهرستی از کلمات مثل اسامی افراد ، مکانها یا ارقام را تهیه کند و برای شما بخواند. بعد از آن ببینید از فهرست خوانده شده ، چند نام یا رقم را میتوانید به ترتیب به یاد بیاورید. رقمی که بدست میآورید، احتمالا بین 5 و 9 خواهد بود که فراخنای حافظه شما را نشان میدهد. در واقع حافظه کوتاه مدت مثل جعبه هفت خانهای است. زمانی که این هفت خانه پر شود، به ناچار باید برخی از خانهها خالی شوند تا اطلاعات جدید بتوانند در آنها قرا بگیرند. این مساله یکی از علل فراموشی است. حافظه دراز مدت (L.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن میتوان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمیروند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی میگردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست. رمزگردانی مطالب در این نوع از حافظه به صورت معنایی صورت میگیرد، برخلاف حافظه کوتاه مدت که از رمز صوتی و یا دیداری استفاده میکند. به عنوان مثال اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که میشنویم و مدتی بعد آنها را بازگو میکنیم، به وضوح میتوانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه میشود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمیکنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده میشود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها یادسپاری کنیم. حافظه حسی
«حافظه حسی» نخستین مرحله به یادسپاری و ذخیره کردن اطلاعات است. در این حافظه نسخه دقیقی از«اطلاعات حسی» ذخیره میشود. گنجایش این حافظه نامحدود است، اما مدت زمان ذخیرهسازی اطلاعات بسیار کوتاه (حدود یک ثانیه) است. بعد از آنکه محرکی (از طریق گیرندههای حسی) وارد حافظه حسی شد، اگر مورد «توجه» (Attention) و دقت قرار گیرد، اطلاعات آن محرک به حافظه «کوتاه مدت» انتقال مییابد. این فرآیند دقت و توجه برای انتقال اطلاعات با حافظه کوتاه مدت بسیار مهم است، زیرا آدمی در هر لحظه تحت تاثیر محرکهای حسی فراوانی قرار دارد، که اگر قرار بود این محرکها «ادراک» (Perception) شوند، زندگی غیر ممکن میشد. آدمی از طریق توجه کردن به بعضی از امور (محرکها) و بیتوجهی به بعضی دیگر تصمیم میگیرد، تا آنچه را که میخواهد، ادراک کند. این فرآیند برای آغاز یادگیری مهم است.
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 10:8 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
ویژگیهای محرک به عنوان عامل موثر بر احساس ویژگیهایی که محرک دارد عامل بسیار موثری در احساس هستند. بطوری که در صورت عدم وجود برخی از این ویژگیها یا احساسی بوجود نمیآید، در صورتیکه محرک وجود داشته است یا اینکه احساس بوجود آمده متفاوت یا خفیف خواهد بود. به عنوان مثال طول موجهایی آدمی به صورت نور ادراک میکند بین 380 نانومتر (nm) تا حدود 780 نانومتر است. تا در مورد شنوایی آدمیان میتوانند بسامدهای بین 20 تا 20000 هرتز را بشنوند و خارج از این حدود احساس نخواهند داشت. زیر و بمی و طنین از ویژگیهای دیگر حرکات شنوایی هستند که فرآیند احساس را تحت تاثیر قرار میدهند.
|
![]()
<-PollItems->
|